چرا زلال قرآن، در جامعه ما جاری نیست؟
«و در کدام بهار، درنگ خواهی کردو سطح روح، پر از برگ سبز خواهد شد».کمی درنگ و یک سؤال؛ شاید این شروع خوبی باشد برای پیدا کردن نشانی یک دوست؛ دوستی که در هجوم سایهها گمش کردهای؛ جایی میان خواب و بیداری؛ میان وهم و حقیقت؛ میان قوانین عبوس روزمرگی و آن قدر میان سایهها ماندهای که حالا حتی به بودنت هم مشکوکی و با این همه، چیزی ته دلت میگوید: کمی آن طرفتر، کسی هست؛ کسی که از تو عبور کرده، از رگ گردن نزدیکتر، در کنج دلت نشسته، با تار و پود و رگ و پیات آمیخته و با یک سؤال تو تنها با یک سؤال، در تو حلول میکند و سوگند میخورد که: «پروردگارت تو را رها نکرده و دشمن نیز نداشته است».1راستی رسم رفاقت با کسی که حتی وقتی تو او را فراموش میکنی، باز او لحظهای از تو غافل نمیشود، چیست؟ شاید به جا آوردن آداب چنین رفاقتی را باید از بزرگانی بیاموزیم که – بنا به گفته خودشان – از رهگذر شاگردی قرآن، به جوهر حقیقت و دولت عشق رسیدند و هم آنان بودند که با الهام از قرآن، هویت تاریخی ما را رقم زدند؛ هویتی که امروز تحت سیطره مناسبات جدید دنیای کنونی، کمکم دارد زیر غبار فراموشی رنگ میبازد؛ آن هم نه به این دلیل که حرف تازهای نداشته یا آفت زمان به آن آسیبزده باشد؛ بلکه تنها به این علت که به غفلت، نگاه از آن برگرفتهایم و آن چنان که باید، همچون گذشتگان، در آن تعمق و با آن اُنس نداشتهایم.در این گزارش، برآنیم تا با استناد به دیدگاههای جوانان و برخی کارشناسان علوم قرآنی، با ارائه دورنمایی از وضعیت موجود در نحوه ارتباط و بهرهگیری از قرآن، دلایل مهجوریت آن را نیز بکاویم.شاید شما درباره راههای شکلیِ بهرهگیری از قرآن و ارتباط با آن، چیزهایی خوانده یا شنیده باشید و همچنین به حسب برداشتی که از این مطالب داشتهاید، گاهی به خواندن خود آیات و گاهی به خواندن ترجمه و گاهی نیز به خواندن هر دو اهتمام داشتهاید؛ اما مسلم است که هنوز الگویی روشمند درباره نحوه ارتباط درست با این کتاب – حداقل در شکل عمومی آن – ارائه نشده است و این نکتهای است که به ویژه برای اغلب جوانانی که در آغاز آشنایی و مطالعه جدی این کتاب هستند، همچنان مبهم و بیپاسخ مانده است. با این همه، شاید بتوان گفت که این، تنها یکی از مشکلاتی است که بر سر راه بهرهگیری از این کتاب وجود دارد.حمید فتحی، 24 ساله، دانشجوی رشته ریاضی و دبیر یکی از دبیرستانهای تهران، در این باره میگوید: «حدود دو سال است که جدیتر از قبل، قرآن را مطالعه میکنم. به طور کلی، فکر میکنم قرآن کتابی است که درباره همه چیز زندگی مطلب دارد؛ هم به جنبههای معنوی و عرفانی و هم به جنبههای مادی زندگی پرداخته است؛ اما مشکلی که من با آن مواجهام، این است که وقتی سؤالی برایم پیش میآید، نمیدانم چه باید بکنم؛ برای مثال، میخواهم بدانم حروف مقطعه قرآن، چه معنایی دارند و ما قرار است از اینها چه چیزی را بفهمیم یا این که چرا در یک سوره، بعضی آیات چندین بار تکرار شدهاند؟ نمیدانم سؤالهایم را از چه کسی بپرسم. تفاسیری هم که وجود دارند، به آنها دسترسی ندارم و حتی اگر به آنها دسترسی داشته باشم، بعید میدانم برایم قابل درک باشند؛ چون تا جایی که میدانم، بسیار سنگین و به صورت تخصصی نوشته شدهاند و فکر میکنم اگر سراغشان بروم، باید احتمالاً تمام زندگیام را تعطیل کنم و تمام وقتم را صرف خواندن تفسیر کنم».این دبیر ریاضی همچنین میگوید: «چرا در مملکت ما این طور جا افتاده که انگار قرآن متعلق به قشر خاصی است؟ من فکر میکنم مخصوصاً در بین جوانها این طور جا افتاده که مثلاً قرآن فقط مال آنهایی است که اهل رفتن به مسجدند؛ برای مثال، اگر یک نفر اهل گوش دادن به نوار است یا شکل ظاهریاش خیلی امروزی است و به عبارتی متفاوت با جوانان اهل مسجد است، دیگر نمیتواند از قرآن استفاده کند! من با همین مقدار مطالعهای که در این دو سال داشتم، مطمئن هستم که همه آدمها مخاطب قرآن هستند و هر کس به سراغش برود، میتواند در حد و اندازه خودش از آن استفاده کند». حرفهای فتحی مرا به یاد واژهای در خود قرآن – که بسیار هم تکرار شده – انداخت؛ واژه «ناس» و این که قرآن برای همه مردم است و تمام عالم، مخاطب آن هستند؛ بیهیچ قید و شرطی و فارغ از هر رنگ و نژاد و مسلک و مرامی؛ اما با این شرط که این «ناس»، خودش را با قرآن نزدیک و دوست کند و برداشت درستی از آیات قرآن داشته باشد..مینا شهسواری، 27 ساله و دانشجوی ادبیات فارسی هم عملکرد نامطلوب برخی دستاندرکاران امور قرآنی را علت اصلی دلزدگی جوانان از قرآن میداند و میگوید: «این که میگویند قرآن کتاب زندگی است، ما در کدام کتاب درسیمان از مدرسه گرفته تا دانشگاه، این را دیدهایم؟ به جز درس معارف و یکی دو واحد قرآن، کجا ما درباره این کتاب چیزی میخوانیم؟ ما جسته و گریخته از قول عالمان میشنویم که مثلاً قرآن درباره ستارهشناسی، نجوم و... ، حرفهای زیادی دارد؛ اما نمیدانیم که این گونه مطالب را در کدام منابع یا نشریات، میتوانیم مطالعه کنیم».به باور کارشناسان این عرصه، مهجوریت قرآن در جامعه ما، دلایلی بسیار ریشهایتر و جدیتر دارد. دکتر غلامرضا زکیانی، استاد دانشگاه میگوید:«قرآن تنها برای جوانان، مهجورنیست؛ بلکه برای همه مهجور است؛ برای بزرگان، برای روحانیت و به طور کلی برای همه و جوانان، طبقهای مستقل و جدا از بقیه مردم نیستند. قرآن برای همه ما مهجور است؛ برای زن و مرد، باسواد و بیسواد، حوزهای و دانشگاهی و... طبیعی است که وقتی این بعد برای همگان وجود دارد، برای جوانان به طریق اولی وجود دارد؛ برای این که دیگران لااقل یک تقید و تعبدی از سالهای گذشته دارند؛ اما جوانان ما امروز در معرض بمباران اطلاعاتی از طریق ماهواره، اینترنت و... هستند. اگر تقصیری هست، قطعاً مربوط به جوانان نیست؛ بلکه مربوط به بزرگترهاست و ما موظف هستیم که این مشکل را حل کنیم».دکتر زکیانی در تحلیل علل مهجوریت قرآن، میگوید: «عدهای گمان میکنند علت مهجوریت قرآن، عربی بودن زبان آن است؛ اما من فکر میکنم که این طور نیست؛ چون دراین صورت باید آنهایی که عرب زبان هستند و زبان مادریشان عربی است، قرآن، همه زندگیشان شده باشد که البته این طور نیست! ضمن این که ترجمههای بسیار خوب و روانی از قرآن به بازار آمده که کاملاً مشکل زبان را حل میکنند».این استاد دانشگاه در ادامه تحلیل خود به مسئله اختلاف مذاهب در صدر اسلام اشاره میکند و میگوید: «اختلاف موجب شد که هر مذهب، برای اثبات حقانیت خود، بیشتر به احادیث مراجعه کند و این موضوع سبب شد تا مراجعه به احادیث، رواج بیشتری پیدا کند و مراجعه به قرآن، کمتر شود». اما چرا قرآن که مورداشتراک شیعه و سنی است، این قدر مهجور شده است و کمتر مورد استناد قرار میگیرد.دکتر زکیانی در ادامه، ضمن تأکید بر این نکته که اهل بیتعلیهمالسلام نیز هر چه دارند، از قرآن دارند، میافزاید: «شیعهای که تحقق علمی و عینی اسلام است، افتخارش به این است که از قرآن برآمده و همه چیزش در قرآن است و «اهل بیت» او علیهم السلام نیز همه چیز را از قرآن میدانند. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که کسی از آن حضرت پرسید: به شما وحی میشود؟ حضرت فرمود: نه، به من وحی نمیشود؛ اما من هر چه دارم، از حکومت قرآن و لطف قرآن و تدبر در قرآن دارم.اتفاقاً ما در سایه قرآن، اهل بیتعلیهمالسلام را بهتر میشناسیم و برعکس، در سایه اهل بیتعلیهالسلام هم قرآن را بهتر میشناسیم. اهل بیتعلیهمالسلام نیز هر چه دارند، از قرآن دارند. آیا همین دلیل کافی نیست که به اهمیت ارتباط با قرآن پی ببریم»؟دور از دسترس عموم نشان دادن رجوع به قرآن و نیز تأکید بیش از حد بر اهمیت مسئله تجوید و بسنده کردن به آیات احکام، از دیگر دلایلی هستند که دکتر زکیانی در تحلیل علل مهجوریت قرآن بیان میکند و میگوید: «اگر بتوانیم آماری از شیوه نگرش عامه مردم به دین بگیریم، خواهیم دید که اغلب مردم، دین را از منظر احکام میبینند؛ یعنی باید و نبایدهایی مثل نماز، روزه و حجاب؛ در حالی که در قرآن، فقط پانصد آیه مربوط به احکام است؛ یعنی کمتر از ده درصد؛ حال سؤال این است که پس 90 درصد بقیه قرآن چیست؟ خداوند، این همه از توحید، نبوت، معاد و دیگر معارف و موضوعات در قرآن سخن گفته؛ به طوری که در هیچ جای دیگری نظیرش را نداریم. چرا اینها در بین ما نیستند؟ از طرفی قرآن را چنان دور از دسترس فرض کردهایم که اغلب افراد تصور میکنند که این کتاب نمیتواند جنبه کاربردی داشته باشد». دکتر زکیانی با اشاره به وجود دو بُعد تربیتی و تفسیری در قرآن، میگوید: «تلقی عمومی این است که چون قرآن دارای بطون است، بنابراین، فهم قرآن، تخصصی میخواهد که از عهده ما خارج است. در این که قرآن تخصص میخواهد، شکی نیست و در این که قرآن بطونی دارد، نیز کسی تردید ندارد؛ اما باید این را به یاد داشته باشیم که قرآن دو بعد دارد؛ بعد تربیتی و بعد تفسیری؛ آن چیزی که تخصص میخواهد، بعد تفسیری قرآن است؛ اما بعد تربیتی آن که تمام خطابهایش مانند: «یا ایها الانسان» و «یا ایها الذین آمنوا»، بسیار ساده و در حد درک عمومی میباشد و برای همگان قابل فهم است».در زمینه یافتن راهکارهای کارآمد، به منظور کم کردن فاصله مردم و به ویژه جوانان با قرآن، برخی بر این باورند که بهرهگیری از زبانی متفاوت – مثل زبان هنری – میتواند تأثیری به مراتب عمیقتر و مؤثرتر داشته باشد. فرج الله سلحشور یکی از فیلمسازان کشورمان بر چنین باوری است. او که خود دستی در زمینه فیلمسازی به روایت قرآن دارد و هم اکنون نیز مشغول ساخت سریال تلویزیونی حضرت یوسفعلیهالسلام است، میگوید: «اگر بخواهیم قرآن از این مهجوریت در بیاید، بایستی آن را در قالب داستان، رمان، فیلم، تئاتر و سریال عرضه کنیم؛ تا جوانها از ارزشهای ناب قرآن آگاه شوند و قرآن از این مهجوریت بیرون بیاید».سلحشور ضمن گله از عملکرد صداوسیما و رسانههای جمعی میگوید: «من گمان میکنم جمهوری اسلامی همان قدر که برای امور اقتصادی، صنعتی، سیاسی یا نظامی بها قائل میشود، اگر همان مقدار هم برای امور فرهنگی و مذهبی بها قائل میشد، قرآن در بین جوانان ما این قدر مهجور نبود».سلحشور همچنین ضمن تأکید بر ضرورت به کارگیری روش های خلاقانه و نو در عرصه ترویج قرآن، تصریح میکند: «تا زمانی که قرآن فقط در قالب سنتیاش تبلیغ میشود و تبلیغ در خصوص ارزشهای الهی و قرآنی، منحصر به منبر و کتاب است – آن هم در سطح بسیار محدود – مهجوریت قرآن همچنان ادامه خواهد داشت».علاوه بر آن چه دکتر زکیانی و فرج الله سلحشور در بررسی و تحلیل علل مهجوریت قرآن و نیز ضرورت بهرهگیری از این کتاب آسمانی به معنای عام آن عنوان کردند، میتوان این موضوع را به ویژه در جنبه کاربردی آن از منظر دیگری نیز مورد دقت قرار داد؛ جنبهای که امروزه بسیاری از روانشناسان و مربیان تربیتی بر آن تأکید میکنند و بر واکنشهای مثبت آن اذعان دارند.دکتر فرید فدایی، نویسنده و روانشناس، در این باره میگوید: «یکی از مشکلات دوره جاری در همه جهان، عبارت است از فشارهای روانی بیش از حدی است که برخی از آنها ناشی از صنعتی شدن جهان است؛ به این معنی که جامعهای که دارای ارزشهای ثابت است، تبدیل به جامعهای با ارزشهای متغیر میشود؛ دگرگونیها تبدیل به قاعده میشوند و در نتیجه، انسان مرتباً نیاز به سازگاری با شرایط جدید دارد. این، همان حالتی است که تحت عنوان فشار روانی از آن یاد میشود و یکی از مهمترین عواملی که میتواند در کاهش این فشار روانی تأثیر داشته باشد، اعتقاد به وجود خداوند است؛ به این ترتیب که انسان با آگاهی از این که یک نیروی ماورایی، همیشه مراقب اوست و هر رویدادی، حکمتی دارد، احساس آرامش میکند.با توجه به این که انسان مذهبی هر رویدادی را گرچه در آغاز به نظر ناخوشایند آید، به عنوان امتحانی از سوی خداوند تلقی میکند، و در نتیجه، با آرامش و با صرف نیرو میکوشد تا به صورت سازنده بر آن مشکل غلبه کند. اگر چنین اعتقاد و ایمانی در کار نباشد، انسان با توجه به توانایی محدود خود، در برابر فشارها از پا در میآید. از این رو، هر عاملی که انسان را متوجه وجود خداوند و معنیدار بودن حیات نماید، میتواند در کاهش فشارهای روانی و در نتیجه در بهبود کیفیت زندگی و کم کردن تنشها، پرخاشگریها و جرایم – که نمود یک جامعه پراضطراب است – نقش داشته باشد».دکتر فدایی با اشاره به این نکته که امروز با پژوهشهای زیادی در زمینه روانشناسی و قرآن روبهرو هستیم که تأثیر کارکردهای دینی را بر بهبود نشانههای روانی اثبات میکنند، یادآور میشود: «در ایران نیز پژوهشهای قابل توجهی انجام گرفته است که نشان میدهد تلاوت آیات قرآن، حتی برای کسی که در حالت بیهوشی است، باعث کمتر شدن میزان نیاز او به داروهای هوشبری میشود. بنابراین، اگر شنیدن کلام خداوند به تنهایی تا این حد مفید باشد، آن گاه باید دید که شنیدن و مطالعه این کلام همراه با ادراک محتوای آن، تا چه حد میتواند بر جسم و بلکه بر جان انسان تأثیر مثبت و حیاتبخش داشته باشد؛ زیرا قرآن، بهترین وسیله برای آگاه شدن همه انسانها از قدرت لایزال و چشمه پرمهر خداوندی است. بنابراین، یکی از عوامل پیشگیری، درمان و توانبخشی در برابر سختیهای زندگی، آشنایی با قرآن است».امید آن که همه ما به یاد داشته باشیم که اگر چه به عنوان یک انسان عادی قادر نیستیم به کنه و بطن قرآن برسیم، اما به مصداق تعبیر خود قرآن میتوانیم به این دعوت پاسخ دهیم و به قدر وسع خودمان از نور آن برخوردار شویم. چنان که در قرآن آمده است: «و هر آینه قرآن را برای یادآوری و پند گرفتن، آسان ساختیم؛ پس آیا پند گیرندهای هست»؟ آب دریا را اگر نتوان کشیدپس به قدر تشنگی باید چشید
سخن در مورد محرم و عاشورا بسیار است و هر چقدر اسرار و فوائد این نهضت بزرگ را بیان کنیم باز در برابر دریای بی کران آن قطره ای نسبت به دریا هستیم که نمیتوانیم به عمق این حادثه سرنوشت ساز تاریخ برسیم .اما آنچه بیش از بیش در این عرصه اهمیت دارد ارتباط تنگاتنگ قرآن و عاشورا است به نحوی که قرآن را میتوان در ثانیه به ثانیه و در هر سکانسی از این نهضت بزرگ مشاهده کرد .
سکانس اول :در مسیر کربلا
وقتی از مدینه به سمت مکه حرکت کرد فرمود: «رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین» (1)
و آنگاه که به مکه رسید فرمود:(وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَی رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیل)(2) در مکه همگان را به سوی کتاب خداوند دعوت کرد و فرمود«وَ اَنا ادعوکم اِلی کتابِ اللَّه و سُنة نبیّهِ» (3)
شیخ مفید از شخصی به نام ضحّاک بن عبدالله نقل کرده که سپاهی از ابن سعد بر ما عبور کرد و آن سپاه ما را تحت نظر داشت و حراست و مواظبت مینمود. در حال عبور آنها امام حسین(علیهالسلام) این آیهها را قرائت میکردند:
(وَلاَیَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لاَِّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ: کسانی که راه کفر را پیش گرفتند، گمان نکنند که اگر به آنان مهلت میدهیم به سود آنهاست; نه، ما به آنان مهلت میدهیم فقط برای این که بر گناهان خود بیفزایند و برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود )(4)
سکانس دوم:بعد از شهادت
پس از شهادت امام و یارانش هنوز میتوانیم این پیوند ناگسستنی بین عاشورا و قرآن را مشاهده کنیم آنجا که در روایتهای مختلف نقل شده است که سر مبارک اباعبدالله قران میخواند :آنجا که از زید بن ارقم روایت شده است که میگوید من شنیدم که سر امام حسین این آیه را تلاوت میکرد.(5):(أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» (6)
و یا آنجا که آن مرد یهودی میگوید شنیدم که سر اباعبدالله این گونه میگفت: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (7)
سکانس سوم: قرآن و زیارت امام حسین
یکی از اصولی که قرآن بر آن اصرار دارد، عشق به خوبان و خوبیها و تنفر از بدان و بدیهاست .
اگر به امام حسین علیهالسلام سلام میگوییم ، از قرآن آموختهایم که به پیامآوران آسمانی و رهروان الهی سلام میگوید:
( سلام علی نوح فی العالمین ، سلامٌ علی ابراهیم ، سلام علی موسی و هارون ، سلام علی آل یاسین) (8)
اگر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله صلوات میفرستیم ، از قرآن یاد گرفتهایم که میفرماید:اِنّ اللّه و ملائکته یصلون علی النّبی (9) خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود میفرستند و اگر ما بر بنیامیه و غاصبان حکومت حقّ و تبهکاران تاریخ بشریّت ، لعن و نفرین میکنیم ، باز از قرآن آموختهایم که میفرماید:
(اِنّ الّذین یؤ ذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فی الدنیا و الاخرة ؛ آنان که خدا و پیامبرش را اذیّت میکنند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت میکند.)(10)
سکانس چهارم :قرآن و عزاداری
از نظر قرآن عزاداری ریشههایی دارد اول روضه خوان خود خداست، سوره ای در قرآن است به نام سوره بروج که میفرماید:(قتل اصحاب الاُخدود و هم علی ما یفعلون بالمؤمنین شهود و ما نفقوا منهم الا أن یؤمنوا بالله العزیز الحمید)
سوره بروج میگوید مرگ بر اصحاب اُخدود، اصحاب اُخدود چه کسانی هستند؟ یک گودالی کندند، مؤمنین را ریختند در گودال سوزاندند و اینها بالای گودال به تماشا نشستند و قرآن میگوید: اینها فقط به جرم اینکه مؤمن بودند سوخته شدند و قرآن روضه سوخته شدن این مظلومین مؤمن را میخواند پس اولین روضه خوان خود قرآن است. روضهاش، روضه اصحاب اُخدود است.(11)
سکانس پنجم:ماندگاری قرآن و عاشورا
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بارها میفرمود:(من در میان شما مردم دو چیز گران بها وامینهم: یکی کتاب خدا و دیگری خاندانم و این هر دو هرگز از هم جدا نخواهند شد)
این کلام بلند نبوی نیز رازگشای جاودانگی حسین(علیهالسلام) است. او فرزند پیامبر خدا و از عترت پاک اوست که جانش آکنده از حقایق گران است و قرآن کتاب ماندگار خداوند است و حسین(علیهالسلام) جلوه گویای کتاب خداست و هر دو ماندگارند.(12)
سکانس ششم:ارتباط با قرآن و عاشورا
یکی از مهمترین بحثها در مورد قرآن کریم و دانشگاه عاشورا این است که چگونه ما میتوانیم با این دو ارتباط برقرار کنیم و کدام ارتباط بیشتر میتواند زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد .
در مورد این سؤال که چگونه میتوانیم با قران و عاشورا ارتباط برقرار کنیم میتوان گفت که چهار نوع ارتباط وجود دارد :
1) ارتباط علمی با قرآن و دانشگاه عاشورا
در ارتباط علمی با قران میتوان از واژه شناسی قرآن، تفسیر قرآن، تاریخ قرآن و شناختهای گوناگونی که از این کانون ژرف میتوان به دست آورد بحث و گفتگو کرد
در عرصه مسایل عاشورا هم همین ارتباط وجود دارد. یعنی میتوان یک نوع ارتباط علمی با دانشگاه عاشورا برقرار کرد. مثل تاریخ نگاری عاشورا، تاریخ شناسی، عوامل به وجود آورنده عاشورا، دست آوردهای آن و … که نوعی ارتباط علمی است.
2)ارتباط تبرک جویانه
که این ارتباط یکی از گستردهترین و وسیعترین ارتباطی است که امروزه برقرار میشود . قرآن کریم، یادآور میشود که چشمان یعقوب به برکت پیراهن یوسف شفا یافت. البته ناگفته نماند، این نوع ارتباط اگر راه افراط بپوید یا آن که تنها راه ارتباط دینی باشد، تبدیل به یک فاجعه میشود. بوسیدن قرآن، از زیر قرآن گذشتن یا در آغاز سفر، خود را به قرآن متبرک کردن، همراه داشتن و خواندن قرآن برای شفای بیماران، استخاره گرفتن با قرآن و مانند اینها، نوعی ارتباط تبرک جویانه با این کانون ژرف معارف الهی است. در زمینه عاشورا نیز گریستن، سینه زدن، توسل جستن، همراه داشتن تربت و همراه میت نهادن آن، کام گرفتن با تربت امام حسین علیهالسلام و… همه اینها جلوه های ارتباط تبرک جویانه با مکتب امام حسین علیهالسلام است و این ارتباط، هیچ گاه محدود به شیعیان نبوده و نیست ..
سومین ارتباط با قرآن کریم و عاشورا، ارتباط عملی است که کارسازترین و آموزندهترین شیوه های ارتباطی است . خداوند میفرمایند «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً؛ کسی که مشتاق لقای پروردگار است، باید کار شایسته انجام دهد».
یعنی ارتباط علمی یا تبرک جویانه با یک مکتب، به تنهایی کارساز نیست؛ پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آ له فرمودند: «وقتی که فتنهها و چالشها و بحرانها چونان شب تیره، زندگی شما را فرا گرفت، بر شما باد به قرآن» یعنی بر شما باد عمل به قرآن؛ چرا که عمل به قرآن است که ما را از تاریکیها به نور میکشاند، و بحرانها را از بین میبرد؛ نه فقط پیوند تئوریک با مفاهیم قرآن؛ پیوند تئوریک با مفاهیم قرآن نجات بخش نیست اما اگر ما به قرآن، حضور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بدهیم، از همه بحرانها نجات پیدا میکنیم.
در ارتباط با عاشورا نیز این گونه است. اگر ما به امام حسین علیهالسلام به عنوان یک مقتدا نگاه کنیم، به عنوان یک اسوه و اسطوره ای که لباس عمل پوشیده است، اسطوره ای که به میدان آمده است، اسطوره ای که نمایش عملی از ارزشها را به میدان آورده است؛ اگر مثل امام حسین علیهالسلام، طاغوت ستیز باشیم و ذلت ستیز و خلاصه اگر امام حسین علیهالسلام مقتدای عملی ما باشند، میتوانیم تمام بحرانهای کنونی را پشت سر بگذاریم.اما متأسفانه مهمترین فاجعه ای که امروز در میان سوگواران مکتب عاشورا وجود دارد، این است که از یک سو ارتباطهای تبرک جویانه اوج گرفته است و از سوی دیگر پیوندهای عملی سست و ضعیف شده است. (13)
پی نوشت ها :
1)قصص/ 21
2)قصص/ 22
3)تاریخ طبری، ج 3، ص 28
4)آل عمران / 178
5)بحارالانوار، ج 45، ص 121.
6)کهف /9
7)شعراء / 227
8)صافات
9)56 احزاب
10)احزاب / 57
11)3تا7 بروج
12) بحارالانوار، ج25، ص215
13)عرفان
همهی ما سورهی مبارکهی ماعون را خواندهایم و با آیهی 4 این سوره که میفرماید: "فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّین" مواجه شدهایم. اما آیا تاکنون با خود فکر کردهایم که منظور از این نمازگزارانی که خداوند میفرماید وای بر آنان، چه کسانی هستند؟ و مگر نه این است که نماز ستون دین و برترین عمل عبادی یک مسلمان است، پس چرا وای بر نمازگزاران؟
میتوان از این آیه فهمید که هر نمازی ارزش ندارد و هر نمازگزاری ستوده و بهشتی نیست. بنابراین باید به این مسئله بپردازیم که کدام نماز ارزشمند بوده و چه نمازی از درجهی اعتبار ساقط است؟
1- بیتوجهی به قیامت: در اولین آیهی سورهی ماعون میخوانیم:"أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّین" آیا دیدی آن کس را که روز جزا را انکار کرد؟ در آیهی شریفه، تکذیب گر روز جزا به گروهی از نمازگزاران تطبیق شده، چون حرف فاء که بر سر جملهی فویلٌ للمصلین آمده، میفهماند که جملهی مزبور نتیجهی تکذیب روز جزاست و میرساند چنین نمازگزارانی خالی از نفاق نیستند، چون تکذیب روز جزا تنها به این نیست که به کلی آن را منکر شود، کسی هم که تظاهر به ایمان میکند و نماز مسلمانان را میخواند، اما طوری میخواند که عملاً نشان میدهد باکی از روز جزا ندارد، او نیز روز جزا را تکذیب کرده است. البته مراد از تکذیب معاد در این جا تکذیب قلبی است نه قولی. زیرا مخاطب سوره کسانی هستند که نماز میخوانند و زباناً قیامت را قبول دارند، ولی عملشان مانند کسی که از معاد و حساب و کتاب میترسد، نیست. 2- بیتوجهی به ایتام و نیازمندان: با توجه به آیهی دوم و سوم سورهی ماعون در مییابیم که نماز و رسیدگی به محرومان، پیوند ناگسستنی دارند. (ارتباط با خالق و ارتباط با خلق) مؤمن و نمازگزار واقعی خود را مالک همهی داراییهای خود نمیداند و سهمی از آن را حق دیگران میداند. چنانکه در آیات زیادی از قرآن نیز اقامهی نماز و دادن زکات در کنار هم ذکر شده است. 3- سبک شمردن نماز: آیهی 5 سورهی ماعون میفرماید:" الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون" یعنی آنهایی که از نمازشان غافلند، اهتمامی به امر نماز ندارند، و از فوت شدنش باکی ندارند. چه این که به کلی فوت شود و چه این که بعضی از اوقات فوت گردد، و چه این که وقت فضیلتش از دست برود و چه این که ارکان و شرایطش و احکام و مسائلش را ندانسته نمازی باطل بخوانند.
در روایات آمده مراد از ساهون، ترک نماز و سستی و تکاهل در نماز و ضایع کردن آن است. ضایع کردن نماز غیر از نخواندن و ترک آن است. کسی که نماز میخواند ولی بدون رعایت شرایط آن یا با تأخیر، چنین کسی نماز را ضایع کرده و آن را سبک شمرده و بنا بر آیهی 59 سورهی مریم کسی که از نماز و رابطه با خدا جدا شد، به شهوات پیوند میخورد. چرا که نماز سدی است میان انسان و شهوتها، و اگر این سد شکسته شود، پیروی از شهوتها برای انسان آسان میشود. 4- ریاکاری: چهارمین ویژگی یک نماز بیارزش ریاکاری است که در آیهی 6 این سوره بدان اشاره شده است."الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ" کسانی که عبادت را در انظار مردم بهتر و غلیظتر انجام میدهند. بر اساس روایات، ریاکار ظاهری زیبا و باطنی مریض دارد، در ظاهر اهل خشوع و تواضع است، ولی در باطن دست از گناه برنمیدارد. به جای آن که از دنیا آخرت را به دست آورد، از آخرت به سراغ دنیا میرود و از پردهپوشی خداوند سوءاستفاده کرده و گناه میکند. در فرهنگ اسلامی، ریا نوعی شرک است و امام صادق علیهالسلام دربارهی کسی که عمل نیکی انجام دهد، اما نه برای خدا، بلکه برای این که مردم بشنوند و او را ستایش کنند، فرمود: او مشرک است. علامت ریاکار آن است که اگر ستایش شود کار نیکش را توسعه میدهد و اگر ستایش نشود، از کار خود میکاهد. ناگفته نماند که این همه توبیخ و انتقاد برای کسانی است که از ابتدا کار را برای غیر خداوند انجام میدهند، ولی اگر انسان از آغاز هدفی جز خدا نداشت و مردم از کار او آگاه شدند، مانعی ندارد. امام باقر علیهالسلام فرمود: هیچ کس نیست مگر آن که دوست دارد خوبیهایش در مردم ظاهر شود، به شرط آن که از ابتدا نیت او مردم نباشد.
5- بخل: در آخرین آیهی سورهی ماعون میخوانیم: " وَ یَمْنَعُونَ الْماعُون" کلمهی ماعون به معنای هر عملی و هر چیزی است که به شخصی محتاج داده شود و حاجتی از حوائج زندگی او را برآورد. مانند قرض و هدیه و عاریه و امثال آن و حتی گفتهاند چیزهایی که همسایگان از یکدیگر قرض میگیرند. جای بسی مباهات است که اسلام تا این اندازه به روابط اجتماعی مسلمین با یکدیگر اهتمام دارد که خدمت به مردم را در کنار نماز ذکر میکند و نمازگزاری را که از مردم غفلت نموده و حتی از عاریه دادن چیزهای کوچک و ناچیز بخل میورزد، سرزنش میکند. بنابراین نمازگزاری مقبول درگاه الهی است که از یاد معاد و آخرت غفلت نورزد، به نیازهای مردم خصوصاً ایتام و مساکین توجه داشته باشد، نماز را ضایع نسازد و نمازش را تنها برای خداوند متعال بخواند. نماز مطلوب، نمازی عاشقانه، خالصانه و دائمی (بدون فوت شدن) است.ویژگیهای نمازهای بیارزش
لیست کل یادداشت های این وبلاگ